سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

سپنتا هدیه پاک و مقدس خداوند

هفت ماهگیت مبارک پسرم

1394/1/23 12:27
نویسنده : مادر سپنتا
1,870 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آقا سپنتای خوش تیپ

ماه هفتم زندگیت رو هم پشت سر گذاشتی و وارد هشت ماهگی شدی عزیزم داری بزرگ میشی ، مرد میشی ، قد میکشی و ما از دیدن این همه تغییر لذت میبریم . حالا دیگه همه چیزه من و بابایی شدی حالا دیگه با تو بیشتر و بیشتر احساس خوشبختی میکنیم ، تو برای ما مهمترینی ، بهترینی ، با ارزشترینی قند عسلم. مرسی که با ما هستی حالا دیگه قلب ما فقط و فقط برای تو میتپه

حسابی شیطون شدی و همش دوست داری باهات بازی کنیم و اصلاتنها بودن رو دوست نداری مخصوصا روزایی که داشتیم خونه تکونی میکردیم وقتی میدیدی من و بابایی مشغول کاریم و توی خونه راه میریم همش انگار صدامون  میکردی که پیشت باشیم این ماه اولین عید نوروز رو هم سه تایی تجربه کردیم به عشق بودن تو سبزه ریختم شکل جعبه کادو و یه سفره هفت سین قشنگ هم چیدیم که تو مهمترین سین هفت سین ما بودی.

این روزا حسابی دوست داری آواز بخونی و وقتی برات آهنگ انگلیسی میذارم یا با ارگ گاویت آهنگ میزنی شروع میکنی باهاش میخونی و  اِ اِ، ِاِ، ِاِ، ِاِ می کنی و دوست دارم قورتت بدم عسلم

خیلی برای سینه خیز رفتن تلاش میکنی اینقدر تلاش میکنی به یه چیز برسی اما دنده عقب میری و آخر سر هم خسته میشی و گریه میکنی تا بغلت کنیم

خیلی دوست داری با صورتمون بازی کنی و توی چشمهای ما نگاه میکنی و لبخند میزنی

سوپ و حریره بادوم رو خیلی دوست داری و خدا رو شکر خوب میخوری اما موقع خوردن باید یه قاشق هم دست خودت بدم چون میخوای خودت غذا بخوری سالاد و سبزی و برنج رو دوست داری توی سفره پخش کنی و کلی خوش بگذرونی و بابایی هم میگه بذاریم همه چیزو با دستهای قشنگت لمس کنی سعی میکنم سوپت رو با طعم های مختلف درست کنم که با همه طعم ها آشنا بشی این ماه با طعم هویج ، گوشت قرمز ، گوشت مرغ ، برنج ، رشته فرنگی ، سیب زمینی ، کرفس ، جعفری ، گشنیز ، کدوی خورشتی ، روغن زیتون ، ماست و سرلاک گندم و شیر آشنا شدی.

قطره هاتو هم میخوری اما یه کم با ناراحتی آخه قطره آهنت خیلی بد مزه است میدونم ولی برای سلامتیت مجبوریم هر طوری شده بهت بدیم دهنت رو میبندی و دستم رو کنار میزنی الهی مادر فدات بشه

هر کی میبینتت میگه که چقدر خنده رو و خوش اخلاق هستی و ما با دیدن اون خنده های قشنگت قند توی دلمون آب میشه و خودمون رو کنترل میکنیم که نخوریمت

بهت افتخار میکنیم و خیلی خوشحال و خوشبختم که مامان پسر باهوش و قشنگی چون تو هستم

روز 15 فروردین برای اولین بار سه تایی رفتیم کالسکه سواری که تو خیلی هم دوست داری عاشق تماشای تکون خوردن شاخ و برگ درختها هستی

روز 19 فروردین هم بالاخره یاد گرفتی سینه خیز حرکت کنی و موقع سینه خیز رفتن اونقدر خوشحالی و حس خوبی داری که قند توی دلم آب میشه وقتی نگاهت میکنم.

عاشق کاغذ و دستمال کاغذی هستی البته دوست داری همه چیزو توی دهنت بذاری حتی بعضی وقتا میخوای انگشتای پای منو هم توی دهنت بذاری

مامانی جون مرضیه دست دادن رو هم بهت یاد داد خیلی زود یاد گرفتی پسر باهوش مامان  

پدرت هم که باید بگم یکی از بهترین و دلسوزترین پدرهای دنیا ست و عاشقانه دوستت داره میگه وقتی سپنتا بزرگ بشه میخوام براش یه دوست خوب باشم

مادر جون نمیدونی چقدر صورت قشنگ و مردونه ات رو دوست داریم ، هر روز خوشگلتر و دوست داشتنی تر میشی ،  عاشقتیم امیدوارم بتونیم برات پدر و مادر خوبی باشیم

پسندها (2)

نظرات (0)