سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

سپنتا هدیه پاک و مقدس خداوند

پسر خوب و خوش تیپ مامان 17 ماه شد

سپنتای عزیزم،عشقم، روحم، نفسم سلام و هزار تا سلام هفده ماه از روزهای زیبای زندگی تو گذشت ،516 روز خیلی خیلی خوب و فراموش نشدنی، در کنار هم روزهای فوق العاده ای داشتیم و داریم ، من و تو و بابا علی... این روزها حسابی بامزه و خوردنی شدی ،موهات دیگه بلند شده و خیلی بامزه تر شدی، دائم سعی میکنی حرف بزنی و کلی کلمه های جدید رو میتونی بگی ، هر کسی تو رو میبینه از با هوش بودنت کلی تعریف میکنه ، همه میگن که خیلی مهربونی .نگاه مهربونت هر لحظه بهمون انرژی میده ، انرژی ای وصف ناشدنی  پسر قشنگم تو خیلی خوبی اگه هزاران بار هم بگم تو خوبی باز هم کمه... پسرم به خود میبالم که پسری چون تو دارم و هر لحظه خدای بزرگ را به خاطر وجود نازنینت س...
23 بهمن 1394

عسلم نه ماه شدی

سلام پسر خوش تیپ مامان یه ماه دیگه رو هم باهم پشت سر گذاشتیم . یه ماه قشنگ دیگه پر از خاطرات خوب و فراموش نشدنی . این ماه خاله جون فائزه بعد از 2 سال از امریکا برگشت و تو رو برای اولین بار دید ، تورو بغل کرد و گریه کرد و تو هم با تعجب نگاهش میکردی . وزن نه ماهگیت 8800 کیلو ، وزنت 73 سانتیمتر و  دور سرت 43.5 بود. طعم های جدید این ماه : انگور ، هلو ، زرد آلو ، انبه ، آلبالو ، گیلاس توی این ماه برای اولین بار دد دد گفتی عزیزم نمیدونی چقدر بامزه میشی وقتی توی ماشن میخندی و با خوشحالی دد دد دد میگی اون لجظه دلم میخواد قورتت بدم. هر روز که میگذره با مزه تر و شیرین تر و خوردنی تر میشی و ماهم هر روز بیشتر و بیشتر عاشقت میشیم ن...
26 خرداد 1394

هشتمین ماهگرد

سلام فندق خوشگل مامان میخوام برات از ماهی که گذشت و روزهای قشنگی که باهم داشتیم بنویسم. شروع این ماه وزنت 8 کیلو و قدت 71 بود کوچولوی خوش تیپ خودم. این ماه با طعمهای جدیدتری آشنا شدی عدس ، ماش ، خرما و خواراکیهایی که یواشکی بهت دادیم آلوچه، بستنی زعفرونی ، پسته زعفرونی و.... خدا رو شکر غذا هم خوب میخوری بای بای کردن ، دست دستی ، سر سری چهار دست و پا رفتن و تازگی هم که از همچی میگیری و بلند میشی . میری جلوی یخچال برای گرفتن کفشدوزکهای روی اون یه دستت رو میذاری و بلند میشی و بعد به دست دیگت نگاه میکنی و هی تو هوا میچرخونیش . روز 23 اردیبهشت دقیقا مصادف با هشتمین ماهگردت ساعت 3:40 بعد از ظهر بود وقتی من دراز کشیده بودم و شما هم ط...
24 ارديبهشت 1394

هفت ماهگیت مبارک پسرم

سلام آقا سپنتای خوش تیپ ماه هفتم زندگیت رو هم پشت سر گذاشتی و وارد هشت ماهگی شدی عزیزم داری بزرگ میشی ، مرد میشی ، قد میکشی و ما از دیدن این همه تغییر لذت میبریم . حالا دیگه همه چیزه من و بابایی شدی حالا دیگه با تو بیشتر و بیشتر احساس خوشبختی میکنیم ، تو برای ما مهمترینی ، بهترینی ، با ارزشترینی قند عسلم. مرسی که با ما هستی حالا دیگه قلب ما فقط و فقط برای تو میتپه حسابی شیطون شدی و همش دوست داری باهات بازی کنیم و اصلاتنها بودن رو دوست نداری مخصوصا روزایی که داشتیم خونه تکونی میکردیم وقتی میدیدی من و بابایی مشغول کاریم و توی خونه راه میریم همش انگار صدامون  میکردی که پیشت باشیم این ماه اولین عید نوروز رو هم سه تایی تجربه کردیم...
23 فروردين 1394

اولین روز مادر

دنیای من سپنتای قشنگم امسال اولین سالیه که من مادر هستم و تو کنار ما هستی . عسلم ممنون که اومدی و به من مقام مادری بخشیدی. خدا جونم مرسی که من رو لایق مادری دونستی . امسال پیامک های روز مادر برایم مفهوم زیباتری داشت ، حس مادری یه جنسی داره یه جوره خیلی خوبه نمیتونم وصفش کنم راست میگن اگه خداوند زنی را دوست داشته باشد تاج مادری بر سرش میگذارد . به بابایی گفتم وای فکرشو بکن یه روز سپنتا جونم با صدای مهربون و خنده قشنگش بهم میگه روزت مبارک و من باید جلوی خودمو بگیرم که قورتش ندم با اومدن تو خیلی بیشتر از قبل قدر مامان خودمو میدونم حالا از نزدیک تجربه کردم که چقدر برام زحمت کشیده و من هیچ وقت نمیتونم اونارو جبران کنم فقط میخوام ر...
21 فروردين 1394

اولین گردش با کالسکه

سلام قند عسل مامان امروز من و تو و بابایی سه تایی رفتیم بیرون تا شما برای اولین بار کالسکه سواری کنی. رفتیم بلوار ارم خیلی خوش گذشت و شما هم کلی کیف کردی نگاه کردن به برگ درختها که با نسیم بهاری تکون می خورن رو خیلی دوست داری . ضمنا بچه هارو هم خیلی با دقت نگاه میکردی الهی مادر قربونت بره شیرینی زندگیمون ...
15 فروردين 1394

دلتنگتم

سلام عسل مامان امروز بالاخره مرخصی من تموم شد و برگشتم سر کار و عزیزم نمیدونی چقدر سخته دور بودن از تو . انگار یه تکه از وجودم کمه ، انگار یه چیزی کم دارم 6 ماه و 22 روز هرروز چشمهامو به روی صورت ماه تو باز کردم و تا شب کنار هم بودیم و کلی خوش میگذروندیم صبح که از لای در اتاقت نگاهت کردم و تو مثل فرشته ها خوابیده بودی یه بغض راه گلومو بست و چشم هام پر اشک شد. امروز نیستم تا باز شدن چشمهای قشنگت رو ببینم ، نیستم تا خنده قشنگت رو موقع بیدار شدنت ببینم... اما هر لحظه به خودم میگم باید قوی باشی میخوام برات یه مامان قوی باشم  تا تو هم یاد بگیری عزیز دلم. امیدوارم وقتی بزرگ شدی درکم کنی. پسرم بودن با تو بزرگترین موهبت زندگی منه .خ...
15 فروردين 1394

اولین عید نوروز قند عسلم

پسرم با تو هر روز ما عیده امسال یه سین جدید هم سر سفره داشتیم سپنتا خوشگله به عشق تو و برای تو سبزه ریختم و سفره هفت سین چیدم مرسی که امسال با ما هستی ، مرسی که هر روز مارو به بودنت بهاری میکنی جون دلم اولین بهار زندگیت مبارک ایشالا هزار تا بهار قشنگ رو ببینی عزیزم بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می خندد به...
4 فروردين 1394

آخرین حمام سال 1393

آخرین حمام سال 93 رو هم رفتی که ایندفعه توی حمام حسابی آب بازی رو یاد گرفتی و همش شالاپ شولوپ میکردی من هم کلی ازت فیلم گرفتم الهی مادر قربونت بره پسرم ...
29 اسفند 1393